سرگروه عربی متوسطه شهرستان بوکان

قواعد، تست، نمونه سوال، نرم افزار مربوط به عربی

سرگروه عربی متوسطه شهرستان بوکان

قواعد، تست، نمونه سوال، نرم افزار مربوط به عربی

سمیح القاسم

سمیح القاسم

سمیح‌القاسم در سال ۱۹۳۹ از خانواده‌ای دروزی در شهر زرقاء اردن به دنیا آمد. در شهرهای رامه و ناصره به تحصیل پرداخت و تاکنون در فلسطین زندگی کرده است. سمیح شاعری بسیارگو به شمار می‌آید به‌طوری که در سی سالگی شش مجموعه شعر منتشر کرده بود. نام او با نام محمود درویش پیوند خورده است و این دو دوستانی یگانه به شمار می‌‎آیند. زمانی که درویش از فلسطین خارج گردید، رابطه‌ی سمیح با او به تیرگی گرایید و مشاجره‌ی آنها به مطبوعات جهان عرب کشیده شد. این دو علیه یکدیگر نامه‌های مفصلی نوشتند که اکنون به صورت کتابی مستقل منتشر شده است. منتقدان برای این نامه‌ها ارزش ادبی و تاریخی فراوانی قائل هستند. سمیح مدت‌ها رئیس اتحادیه نویسندگان عرب در فلسطین بوده و در حال حاضر به فعالیت‌های ادبی و سیاسی مشغول است. او علاوه بر شعر، چند رمان و مقالات ادبی فراوانی نوشته است. نخستین کتاب شعر او با عنوان کاروان‌های خورشید در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. نام برخی از کتاب‌های شعر او بدین قرار است: آواز کوچه‌ها، خونم بر کف دستم است، دود آتشفشان‌ها، سقوط نقاب‌ها، مرگ بزرگ، مرثیه‌های سمیح‌القاسم، تو را دوست دارم آن‌گونه که مرگ می‌پسندد، عنصر نامطلوب. آخرین کتاب شعر او هفت کتاب نام دارد.

 (از کتاب «باد خانه‌ی من است، گنجشک بهانه»، تألیف و ترجمه موسی بیدج، نشر قصیده‌سرا)

برگرفتە از سایت

http://www.ayat.ir/

دانلود دیوان سمیح القاسم


نَجیب مَحفوظ

نَجیب مَحفوظ نویسنده و نمایشنامه‌نویس مصری و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات، در ۱۱ دسامبر ۱۹۱۱ در یکی از محلات قاهره به‌نام جمیلیه، به دنیا آمد و در ۳۰ اوت ۲۰۰۶ پس از یک عمل جراحی در بیمارستان درگذشت.

ادامه مطلب ...

نِزار قَبانی,

نِزار قَبانی, (زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۳، درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) از بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود. نزار در یکی از محله‌های قدیمی شهر دمشق سوریه به دنیا آمد. هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ ساله‌اش به علت مخالفتش با ازدواج با مردی که به او تحمیل شده بود، اقدام به خودکشی نمود. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش وی تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش می‌دانست بجنگد.[نیازمند منبع] نزار قبانی دانش‌آموخته دانشگاه دمشق بود. وی به زبان های فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد. هنگامی که از او پرسیده می‌شد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ می‌گفت: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من می‌خواهم که آن را آزاد کنم. من می‌خواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»[نیازمند منبع] بخش‌هایی از اشعار نزار قبانی تاکنون به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. مهدی سرحدی ، موسی بیدج ، یغما گلرویی ، رضا طاهری ، موسی اسوار و احمد پوری مترجمانی هستند که تاکنون نسبت به ترجمهٔ بخشی از آثار نزار به فارسی اقدام کرده‌اند. همسر اوسرانجام درجلوی سفارت سوریه در بیروت به دلیل بمبی که در ماشینش گذاشته شده بود، کشته شد.

توفیق الحکیم

توفیق الحکیم ، نویسندة معاصر مصری . او شاخصترین نویسنده ای است که نمایشنامه نویسی جدید عربی را به عنوان یک نوع ادبی ، شکل و گسترش داد و تأثیر عمده ای بر حیات فرهنگی کشورش و به طور کلی دنیای عرب زبان گذاشت . او، بر ادبیات داستانی نیز تأثیر فراوانی گذارد و در تمام زندگیش در تعیین سیاستهای فرهنگی کشورش مشارکت جدّی داشت .

ادامه مطلب ...

داستان زیبای خفتە

داستان زیبای خفتە بە زبان عربی کە برای کودکان آمادە شدە است.

دانلود


سیندرلا (عربی)


داستان سیندرلا


دانلود


اطفال الغابة (عربی)

اطفال الغابة


داستانهای کوتاه کودکان بە زبان عربی

دانلود

إنی خیرتک فاختاری

إنی خیرتک فاختاری
من فرصت انتخاب کردن را به تو دادم , پس انتخاب کن
ما بین الموت على صدری
بین مرگ در آغوش من
او فوق دفاتر اشعاری
یا مرگ بر روی دفترهایی که در آن شعرهایم را می سرودم
ا
ختاری الحب اواللا حب
انتخاب کن , زندگی همراه با عشق یا زندگی بدون عشق
فجبن الا تختاری
که عدم انتخاب تو دلیلی بر هراس تو می باشد
لا توجد منطقة وسطى
هیچ حد میانی وجود دارد
ما بین الجنة والنار
بین بهشت و آتش دوزخ
ارمی اوراقک کاملة
تمام کاغذهایت را بر زمین بکوبان
وسأرضى عن أی قراری
و من به هر تصمیمی که تو بگیری قانع خواهم بود
قولی , انفعلی , انفجری
حرفی بزن , واکنشی نشان بده , طغیان کن
لا تقفی مثل المسمار
همچون میخی که در اعماق زمین فرو رفته است نایست
لا یمکن أن ابقى ابدا
هرگز امکان ندارد که من
کالقشة تحت الأمطاری
همچون گیاهی ناچیز در زیر قطره های باران باقی بمانم
مرهقة ها أنت وخائفة
تو پریشان هستی و وجودت را ترس فرا گرفته است
وطویل جدا مشـواری
درحالیکه مسیر من بسیار طولانی می باشد
غوصی فی البحر أو ابتعدی
یا در اعماق دریا فرو برو و یا اینکه منصرف و دور شو
لا بحر من غیر دواری
هیچ دریایی بدون آشفتگی و سرگیجگی وجود ندارد
الحب مواجهة کبرى
عشق , رویا رویی عظیمی است
إبحار ضد التیاری
و همچون حرکت برخلاف جریان دریا می باشد
صیب وعذاب ودموع
سرشار از سختی و درد و رنج و اشک است
ورحیل بین الأقماری
همچون هجرتی در آسمان و در بین ستارگان است
یقتلنی جبنکِ
ترس تو در حال نابود کردن من می باشد
تتسلى من خلف ستار
هر از چند گاه , نگاه دزدانه ای از پشت پرده می اندازی
إنی لا اؤمن فی حب
من به آن عشقی ایمان ندارم که
لا یحمل نزف الثوار
که همراه با خروشیدن یاغیان نباشد
لا یضرب مثل الإعصار
و همچون طوفانی همه جا را در هم نکوبد
لا یکسر کل الأسوار
و همه چیزها را درهم نشکند
آه لو حبکِ یبلعنی مثل الإعصار
آه که ای کاش عشق تو , همچون گردبادی من را در خود فرو می برد
إنی خیرتک فاختاری
و من قدرت انتخاب را به تو دادم , پس برگزین
****

<<کاظم الساهر


برگرفتە از سایت

http://www.geziri.ir/

هل عندک شک

آیا شک داری

هل عندک شک



هل عـنـدک شـک أنـک أهم وأغـلى امرأة فی الـدنیا

آیا به حرفم شک می کنی وقتی می گویم که تو مهمترین و باارزش ترین زن دنیا هستی

هل عندک شک

آیا به این شک داری

هل عندک شـک أن دخـولـک فی قـلـبی

آیا به این شک داری که ورود تو به قلب من

هو أعظم یوم بالتاریخ وأجمل خبر فی الدنیا

باشکوه ترین روز و بهترین خبر در تاریخ تمام جهان بود

هل عـنـدک شـک أنـک عمری وحیاتی

آیا به این شک داری که تو وجود وتمام زندگی من هستی

وبأنی من عـیـنـیک سرقت النار

و من از چشمان تو آتش عشق را دزدیدم

وقـمت بأخـطـر ثـوراتی

و حاضر شدم که برای به دست آوردنت خطرناک ترین کارها را انجام بدهم

أیـتها الـوردة والـریحانة والیاقـوتة والسلطانة والشعبیة والشرعـیة بین جمیع الملکات

ای گل وبوی خوش و یاقوت و ملکه و قانون زندگی و خوبی در بین تمام ملکه های جهان

یا قمرًَا یطلع کل مساءٍ من نافـذة الکلــمات

ای ماه من که هر غروب از لابه لای کلمه هایم متولد می شوی

یا آخر وطن أولـد فیه وأدفـن فیه وأنـشر فیه کـتاباتی

تو آخرین سرزمینی هستی که من قبرم را در آنجا بنا خواهم کرد و در آنجا مدفون خواهم شد و تمام کتاب های عشقم را در آنجا منتشر خواهم کرد

غالـیـتی أنتی غالـیـتی

تو تنها خواستنی من هستی

لا أدری کیف رمانی الـموج على قدمـیـکِ

نمی دانم که چگونه توسط امواج دریا بر روی قدمهای تو افتادم

لا أدری کـیف مشـیـتی إلی

نمی دانم چگونه به سمت من آمدی

وکـیف مشـیـت إلـیـک

و چگونه به تو نزدیک شدم

دافـئـة أنتی کـلـیـلة حب

تو همچون شبهای عاشقانه گرم و پر حرارت هستی

من یوم طرقت الباب علی ابتـدأ العمر

از روزیکه بر در خانه ام کوبیدی من دوباره متولد شدم

کم صار رقـیـقًا قلبـی حین تعلم بین یدیک

هنگامیکه در بین دستان تو بودم قلبم پراحساس ترین کلمه ها را آموخت

کم کان کبـیرًا حظی حین عـثرت یا عمری علیک

چه قدر من خوشبخت بودم که توانستم تو را به دست بیاورم

یا نارًا تحـتاج کــیانی

تو آتش عشقی هستی که وجود من به آن احتیاج دارم

یا فـرحًا یطرد أحزانی

توشادی من هستی که باعث فراموشی تمامی غم ها می گردد

یا جسد یقطع مثل الســیف ویضرب مثل البرکان

تو آن وجودی هستی که من را همچون شمشیر قطعه قطعه می کند و همچون آتشـفشان باعث شعله ورشدن احساساتم می گردد

یا وجـهًا یعـبق مثل حقـول الورد

صورت تو همچون گلزاری من را از بوی خوش گلها سرمست می کند

ویرکض نحـوی کحصان

وهمچون اسب سفید بالداری به طرف من می آید

قـــــــولی قـــــولی لی

بـــگو به من بــــــگو

کیف سأنـقــذ نفـسی من أشـواقی وأحزانی

چگونه می توانم خود را ازاشتیاق و عذاب این عشق نجات بدهم

قولی لی ماذا أفعــل فیکی أنا فی حالة إدمان

به من بگو چه کاری می توانم برای دور شدن از تو انجام بدهم در حالیکه من به این عشق اعتیاد پیدا کردم

قولی لی ما الحــل

به من بگو چاره کارچیست

فأشـواقی وصلت لحـدود الهــذیان

اشتیاق و هیجان من به این عشق به مرز دیوانگی و هذیان رسیده است

قاتلتـی ترقـص حافــیة القـدمیـن بمدخل شـریانی

قاتل احساساتم پابرهنه در بین رگهایم به رقص در می آید

من أین أتـیـت وکیف أتـیـت و

تو ازکجا و چطور به سراغ من آمدی

کـیف عصـفـت بوجدانی

و چگونه هستی من را نابود کردی

********************

شاعرنزار قبانی

ترجمه : هلناورضا

دوستم داشتە باش


دوستم داشته باش
احبینی بلا عـقـد
بدون هیچ ترسی من را دوست داشته باش
وضیعی فی خطوط یدی
و در لابه لای خطهایی که در کف دستان من وجود دارد ناپدید شو
احبینی لاِسبوع لِایام لِساعات
من را برای یک هفته , برای چند روز و حتی برای یک ساعت دوست بدار
فلست انا الذی یهتم بالابد
زیرا من آن کسی نیستم که به ابدیت ایمان داشته باشم
احبینی احبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
تعالى واسقطی مطرا على عطشی وصحرائى
بیا و همچون قطره های باران بر تشنگی و خشکی که درمن وجود دارد ببار
وذوبی فی فمی کالشمع وانعجبی باجزائی
و همچون شمع دربین لبهایم بسوز و با روح من یکی شو
احبینی احبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
احبینی بطهری او بأخطائى
من را همراه با پاکی و گناهی که دارم دوست داشته باش
احبینی وغطینی ایا سقفا من الازهار
دوستم داشته باش و با تن پوشی از گلها من را بپوشان
یا غابات حنائى
ای تویی که همچون جنگلی از مهربانی ومحبت هستی
انا رجلا بلا قدرا
من آن مردی می باشم که هیچ سرنوشتی ندارم
فکونی انتی لی قدری

تو سرنوشت و هدف من باش
احبینی احبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
احبینی ولا تـتـسائلی کیف
بدون آنکه بپرسی چگونه و چطور, دوستم داشته باش
ولا تـتـلعثـمی خجلا
و نگذار شرم و خجالتی که در تو می باشد باعث درنگ تو شود
ولا تـتـساقطی خوفا
و نگذار که ترس در وجود تو رخنه پیدا کند
کونی البحر والمیناء

همچون دریای من و بندرگاهی برای من باش
کونی الارض والمنفى
همچون سرزمینی برای راحتی من و تبعید گاهی برای من باش
کونی الصحوة والأعصار
همچون نسیم و طوفانی برای من باش
کونی اللـیـن والعنفـى
همچون نرمی و به سان خشونتی برای من باش
أحبینی أحبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
معـذبتی وذوبی فی الهواء مثلی کما شـئـتی
همانند من درعشق بسوز و با تمام وجود عاشق من شو
أحبینی بعیدا عن بلاد القهر والکبت
من را به دور از سرزمین ترس و رنج دوست داشته باش
أحبینی أحبینی
دوستم داشته باش , دوست داشته باش

خواننده عراقی:کاظم الساهر
شعر از:نزار قبانی

ترجمه: هلینا